به گزارش «شیعه نیوز»، طالعبینی یک عرف باستانیست که در سالهای اخیر شهرت فزایندهای یافته است و دلیل آن تا حدی در دسترس بودن نرمافزارهای طالعبینی گوشیهای هوشمند است. محققان در یک مطالعهی جدید، رابطه بین ویژگیهای شخصیتی و اعتقاد به طالعبینی را یافتهاند. از میان تمام ویژگیهای شخصیتیِ آزمودهشده، اعتقاد به طالعبینی بیش از همه با «خودشیفتگی» رابطه داشته است. طالعبینی که یک رویکرد شبهعلمی به درکِ شخصیت فردی بر اساسِ حرکت آسمانهاست، در چند سال اخیر از محبوبیت روزافزونی برخوردار شده است. نسل جوان علاقهی خاصی به این نرمافزارهای طالعبینی پیدا کرده است، به ویژه طالعبینیهای مربوط به دوستیابی و ازدواج. چرا این عرف باستانی در جامعه امروزی هواداران زیادی پیدا کرده است؟ شاید به این دلیل که نسل جوان از سنتهای سازمانیافته رویگردان شده و جذب رویکردهایی میشود که از تعصب کمتری برخوردار بوده و شخصیشده باشند مانند طالعبینی یا کارتهای تاروت. علاوه بر این، روی آوردن به طالعبینی در مواجهه با عوامل استرسزایِ اجتماعی سابقه تاریخی دارد. نخستین ستونهای روزنامه که به طالعبینی اختصاص داده شد به دهه نسبتاً ناخوشایند ۱۹۳۰ بازمیگردد که مصادف بود با بحران اقتصادی و سیاسی جهانی که در جنگ جهانی دوم به اوج خود رسید. دلایلِ موج جدید علاقه به طالعبینی مرموزست، اما اخیراً مطالعهای در مجلهی Personality and Individual Differences منتشر شد که تصویر روشنتری از افراد علاقمند به طالعبینی ارائه میکند. آنطور که محققان دریافتند، کسانی که فکر میکنند شخصیتشان در ستارهها نوشته شده اندکی «خودشیفته» هستند. خودشیفتگی و طالعبینیهدف این مطالعه که محققان دانشگاه لاند در سوئد رهبری آن را ب, ...ادامه مطلب
آرایشگری که به وجود خدا اعتقاد نداشت مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردند. وقتی به موضوع خدا رسید آرایشگر گفت: «من باور نمی کنم که خدا وجود دارد.» مشتری پرسید: «چرا باور نمی کنی؟» آرایشگر جواب داد: «کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا می شد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.» مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد چون نمی خواست جر و بحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده و ظاهرش هم کثیف و به هم ریخته بود. مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: «میدونی چیه؟ به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند!» آرایشگر گفت: «چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم. همین الان موهای تو را کوتاه کردم.» مشتری با اعتراض گفت: «نه آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هیچکس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.» آرایشگر گفت: «نه بابا! آرایشگرها وجود دارند موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی کنند.» مشتری تاکید کرد: «دقیقا نکته همین است. خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نمی کنند و دنبالش نمی گردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.» , ...ادامه مطلب